تصاویر توده های انقلابی در مصر
چه چیز جوان ایرانی 1979 را به جوان مصری 2011 پیوند می زند؟
آذر ماجدی
رویدادهای ماه اخیر در خاورمیانه اخبار جهانی را تحت الشعاع قرار داده است. چشمان بر صفحه های تلویزیون میخکوب شده است. ابتدا تونس و اکنون مصر دو زلزله سیاسی – اجتماعی است که نه فقط منطقه، بلکه دنیا را به لرزه درآورده است. "با ثبات" ترین نقاط در این کانون ناآرامی، جنگ و تروریسم، با خیزش های میلیونی مردم تحت ستم و سرکوب شده به لرزه درآمده است. دو دیکتاتوری خشن و قدرتمند در حال سرنگونی اند. مردم ستمدیده و سرکوب شده دچار هیجان و شادی اند. اما کمپ دیگر، کمپ ارتجاع، کمپ سرکوب و خشونت، کمپ بورژوازی منطقه و جهانی از هراس بر خود می لرزد. زمان در حال تغییر است .
منهم مانند میلیون ها نفر در گوشه و کنار دنیا در مقابل تلویزیون میخکوب شده ام. تصاویر زنده از تظاهرات و تجمعات اعتراضی مردم در میدان تحریر قاهره، از شهرهای آلکساندریا و سوئز، از راهپیمایی های منظم شان بسوی آزادی و برابری؛ از درگیری شان با پلیس و آتش زدن ماشین های پلیس و ساختمان های دولتی؛ از هجوم به زندان و شکنجه گاه حکومتی به قصد آزادی زندانیان؛ از کمپ کردنشان در میدان، برای تضمین گسترش روند مبارزه تا نتیجه نهایی؛ برای اطمینان حاصل کردن از اینکه حسنی مبارک با کل رژیمش سرنگون شود؛ از برپایی دادگاه نمایشی برای محاکمه حسنی مبارک بخاطر جنایاتش علیه مردم مصر در وسط میدان "آزادی"؛ تمام این تصاویر را با وجد و هیجان می بلعم.
به این می اندیشم که چقدر روحیه و روانشناسی مردم انقلابی یکسان است. مهم نیست که در کدام گوشه دنیا متولد شده باشی، به چه زبانی سخن بگویی، کدام خرافه مذهبی را بخوردت داده باشند، کدام خرافه ناسیونالیستی را بتو حقنه کرده باشند، در خیزش های توده ای علیه ستم و سرکوب و برای آزای و عدالت، گویی انسان به مخرج مشترک بشری اش دست می یابد. همبستگی و انسان دوستی، رفاقت با انسانی که مثل تو برای آزادی راه می پیماید، بر تمام احساسات و خصلت های روزمره ای که این جامعه اسیر خرافه و استثمار و سرکوب بر انسان تحمیل می کند، فائق می یابد.
به این فکر می کردم که چگونه است که یک همهمه و شلوغی در یک استادیوم ورزشی، در یک دیسکوتک یا محل زیارت مذهبی موجب له شدن ده ها و صد ها نفر زیر دست و پا می شود؛ اما در یک اعتراض آزادیخواهانه توده ای، حتی زمانی که مردم از مقابل آتش شلیک های ارتش می گریزند، کسی را زیر دست و پا له نمی کنند؟ اگر کسی به زمین بیافتد، دولا می شوند و دست یاری دراز می کنند. چگونه است که درهای خانه هایی که در حالت عادی از ترس دزدی با صد جور فقل بسته شده، در این روزها بروی تمام معترضین طاق باز است و صاحبان با آغوش باز از آنها پذیرایی می کنند؟
چگونه است که این چنین سریع ابتکارات انقلابی در اذهان جاری می شود. چه تجربه و دانشی است که جوان ایرانی سال 1979 را به جوان مصری سال 2011 پیوند می زند؟ کمیته های محلات از دل هر دو مبارزه متولد می شود. و زمانی که به تاریخ رجوع می کنی، در می یابی که این فقط خاصیت خیزش توده ای در ایران و مصر نیست. در تمام شرایطی که مردم برای تغییرات اساسی بپا خاسته اند، ابتکارات این چنینی بوجود آمده اند. این خاصیت جنبشی است که برای زیر و رو کردن نظم حاکم به میدان آمده است. این خصلت جنبشی است که خواهان تغییرات اساسی و انسانی و علیه ظلم و ستم، سرکوب و استثمار است. چنین خصلت هایی همانگونه فرا- جغرافیا، فرا- ملت و فرا- زبان هستند که این حقیقت تاریخی: "تاریخ جهان، تاریخ مبارزه طبقاتی است" حقیقتی که بورژوازی و ایدئولوگ های رنگارنگش به انحنای مختلف به سخره گرفته اند. ژانویه 2011 یکبار دیگر این حقیقت مسلم مانیفست کمونیست را در مقابل چشمان دنیا قرار داد .
این تصاویر هیجان انگیز از قدرت توده ای مردم، از اتحاد و همبستگی مردم بپا خاسته علیه سرکوب و اختناق، فقر و فلاکت، فساد و بی عدالتی، مرا به سفری به گذشته می برد. به سی و دو سال پیش، به روزهای مشابه در خیابان های تهران، به تظاهرات توده ای علیه رژیم دیکتاتوری شاه، به مقابله با ارتش شاهنشاهی، به زد و خورد های خیابانی، به جنگ و گریز در مقابل حملات ارتش، تیراندازی ها و پرتاب گاز اشک آور، به بدن هایی که در حال فریاد "مرگ بر شاه" خونین بر زمین می غلطند و مردمی که با شتاب این بدن در خون غلطیده را در آغوش می گرفتند و فریاد بر می آورند: "می کشم، می کشم آنکه برادرم کشت." به حمله به زندان های سیاه چالی سلطنتی و آزاد کردن زندانیان سیاسی که بر دوش مستقبلین همچون "قهرمانان ملی" قرار می گرفتند .
این فلاش بک به تاریخ که بخشی از تجربه و زندگی خود من است، احساسات عمیق و متناقضی را در من بیدار می کند. هیجان و شادی، خشم و غضب، درد و نوستالژی همه با هم در یک آن در وجودم بیدار می شود. دلم میخواهد که قادر بودم در میدان تحریر میکرفونی بدست بگیرم و از این تجربه و آموخته هایم برای مردم و جوانان انقلابی که با شجاعت یکی از خونین ترین دیکتاتوری های تاریخ را به مصاف طلبیده اند، بگویم.
به آنها بگویم که چگونه قدرت های غربی و بورژوازی داخلی خواهند کوشید مبارزه برای دستیابی به یک دنیای بهتر، به یک جامعه آزاد، برابر و مرفه را سد کنند. چگونه مداوما موانع و دست انداز در مقابل مبارزه مان ایجاد خواهند کرد. برایمان رهبر سازی خواهند کرد. اول اپوزیسیون درباری را، بعد انسان هایی که یک عمر چاکر و مخلص و هم سفره شان بوده اند و بالاخره اگر هیچیک نشد، حتی به کپک زده ترین گوشه ها نیز سرک خواهند کشید تا مانع واژگونی نظم سرمایه داری، نظم استثمار و بردگی مزدی شوند. به آنها بگویم که چگونه در پس عوام فریبی "باید به حرف مردم گوش داد." مشغول توطئه چینی علیه پیاده شدن "حرف مردم" هستند .
حرف مردم چیست؟ مردم آزادی، برابری و رفاه می خواهند؛ مردم عدالت می خواهند. مردم از فقر و فلاکت، تبعیض و نابرابری، بی عداتی و فساد جانشان به لب رسیده است. این حرف مردم است. آیا واقعا اوباما و سارکوزی و کامرون حرف مردم را "می فهمند یا می شنوند؟" هم می شنوند و هم می فهمند. باین خاطر است که چهره هایشان مملو از ترس است. باین خاطر است که خطوط صورتشان عمیق تر شده و درهم کشیده شده است. باین خاطر است که فقط چند دقیقه پیام می دهند و از جلوی دوربین ها فرار می کنند. زیرا خوب می فهمند که حرف مردم یعنی نفی نظام آنها. حرف مردم یعنی سرنگونی تمامی بساط سودجویی، استثمار و قدرت آنها.
پس حرف مردم را می پیچانند. وارونه می کنند. مردم می گویند آزادی. آنها تبدیلش می کنند به دموکراسی و در بهترین حالت "یک انتخابات آزاد" را به آنها وعده می دهند. مردم می گویند رفاه، آنها می گویند که قیمت نان را کمی ارزان می کنند. مردم می گویند برابری؛ آنها می گویند حقوق بشر. اینجاست که نقش کمونیسم کارگری، کمونیسم انقلابی حیاتی می شود. اینجاست که کمونیسم کارگری با تمام انقلابی گری و افراطی گریش باید به صحنه بیاید و اجازه ندهد که بجای آزادی، آزادی بدون قید و شرط، دموکراسی پارلمانی و نیابتی را بنشانند؛ اجازه ندهد که بجای برابری، برابری واقعی اجتماعی و اقتصادی، بیانیه حقوق بشر پاسدار نظام سرمایه داری و تبعیض و اختلاف طبقاتی را بنشانند؛ بجای رفاه همگانی، یک سری رفرم کوچک و ناچیز را جا بزنند. اینجاست که کمونیسم کارگری باید آماده کنار زدن تمام موانعی باشد که ارتجاع در مقابل مبارزه انقلابی مردم قرار می دهد. تنها پاسخ امیال و آرمان های عمیق و واقعی مردم ایران در 1979 و 2009، توس و مصر 2011 در واژگونی سرمایه داری و بردگی مزدی و برقراری یک جمهوری سوسیالیستی عاری از بردگی مزدی است . *